گاهی نمیفهمی و همه چی از همان جا آغاز میشود. درست از آنجایی که از نفهمیدن لذت میبری و به اشتباه، فکر میکنی لذتی که میبری، از فهمیدن است، از کشف چیزی نو، از درکی تازه، از عمقی که تاکنون…
Read Moreچند سالی میشد که از جنگ برگشته بود و هرچند فقط چند ماه پایانی جنگ را سرباز شده بود، اما دنیا دیگر برایش رنگارنگی پیشین را نداشت. کسی را نکشته بود، هیچ کدام از دوستانش هم نمرده بودند. میگفت زخمی…
Read Moreبخشی از زندگی من، بخش بزرگی، به تصور کردن میگذرد. به خیال و رویا بافتن. هرچند خیال خوبیها درمان بدیها نیست، اما خب من در تصورها و خیالهایم دنبال درمانی نیستم. من خیال و تصور میکنم تا بسازم. این بخشی…
Read Moreتاکنون نشده بود که بخواهم داستان نویسندگی خود را بنویسم. شاید چون همیشه موضوعات جذاب دیگری پیرامونم بودهاند و مرا وسوسه کردهاند که زودتر سراغ آنها بروم. هرچند کار من نویسنده جذاب کردن و خیال ساختن و جور دیگر دیدن…
Read Moreنویسندگی دنیای عجیبی دارد. از نقطهای آغاز میشود و نمیشود و پایانش هم خودش آغاز است. آغازی از یک شخص، یک رویداد، یک خاطره یا حتا یک منظره یا خیال و آرزو. بیایید از یک شخص و رویداد همراهش این…
Read More